روزگیلاس
سلام گوگولیه من
دیروز منوتوبابایی همراه عمومحمودی اینا وخانواده ی آقای ادبی که این اولین برخوردم باخانومشون بود زدیم بیرون
یه بعدازظهرخانوادگی توروستای بهکده 15کیلومتریه اینجا...جایی که پره ازدرختای گیلاس ...بابایی وعمومحمودی یه بار بعده اداره رفتن و6کیلوگیلاس که هرکدوم اندازه ی اسبه (!) واسمون آوردن...منم اعتراض کردم که چراباهم نرفتیم تاماهم ازرودرختاگیلاس بخوریم این شد که دیروزغروب ماروهم بردنماهم که چشمون افتاد به اون همه درخت واون همه گیلاس روش این شکلی شدیم
اونقدگیلاس خوردیم که فک کنم تاسالهای سال ازگیلاس بدم بیاد!
بقیه ی عکسها...
این لباسم خودم واست دوختم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی