عروسک کوشولوی ماعروسک کوشولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

سنا پاپلی

لحظه ای برای پدرم.....

1392/10/23 0:11
نویسنده : مامان ....je30....
351 بازدید
اشتراک گذاری

مرگ قو

شنیدم که چون قوی زیبابمیرد

فریبنده زادوفریبابمیرد

شب مرگ تنهانشیندبه موجی

رودگوشه ای دور وتنهابمیرد

درآن گوشه چندان غزل خواندآن شب

که خود درمیان غزل هابمیرد

گروهی برآنندکاین مرغ شیدا

کجاعاشقی کرد ،آنجابمیرد

شب مرگ ازبیم آنجاشتابد

که ازمرگ غافل شودتابمیرد

من این نکته گیرم که باورنکردم

ندیدم که قویی به صحرابمیرد

چوروزی ز  آغوش دریابرآمد

شبی هم درآغوش دریا بمیرد

تودریای من بودی آغوش واکن

که میخواهد این قوی زیبابمیرد

 

یادم میاد سی روزپیش تویه همچین شبی هیچ کدوم ازمانخابیدیم.....

....

حالا

سی روزه که برات قران خوندم...

سی روزه که برات نمازخوندم....

سی روزه که شب وروز برات اشک ریختم....

سی روزه که مدام به یادت آیه الکرسی خوندم....

سی روزه که دیگه بهم زنگ نزدی تاخبری ازمهرسنابگیری وحال منوبپرسی....

سی روزه که دیگه شبابه زاری نمیخابی وسرو کاری بااکسیژنت نداری.....

سی روزه که به یادت غذامیخورم...تویی که دوروزتموم توICUچیزی نخوردی جزغم دوریه بچه هاتو...

سی روزه که تاچشامومیبندم تومیای توذهنم ...تووخاطراتت...تووسختیات....تو ونفس نفس زدنت..

سی روزه که خونه خالیه ازوجودت....

سی روزه که چراغ اون خونه دیگه سویی نداره....

سی روزه که دیگه صدای اسپری زدن وسرفه کردنت نمیاد...

سی روزه که دیگه در به در بیمارستان نیستی....

سی روزه که دیگه صب به صب صدای قرآن خوندنت نمیاد...

سی روزه که پدرومادرتودیدی اونم بعده شصت سال یتیمی....

سی روزه که تن نحیفت زیره خاکه...

و

...خاک برسرمن که ...   نبودم...ندیدمت...سیرنشدم ازت....

...

مهرسنا....هنوزسیرنشدازداشتنت....وقتی که بهاربیاد....وقتی درختاشکوفه بدن ومن یادم بیاد که تونیستی....میخام بمیرم...دلم میخاست بودی واولین عیدی لای قرآنتو میدادی به مهرسنا....

فقط

...

آقاجان دلم تنگه برات....

همین!

 

 برای شادیه روح تموم پدرهایی که دیگه بینمون نیستن ...همینطورآقاجان سیدم یه فاتحه بخونید

مرسی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان سپهر
23 دی 92 1:43
خداوند روحشونو شاد کنه و به شما هم صبر بده. داغ عزیزان خیلی سخته
مامان ....je30....
پاسخ
ممنونم ...خدارفته گان شماروهم بیامرزه
مامان بهار،مهرنگار
23 دی 92 11:17
آخه خدا رحمتش کنه.فاتحه حتما عزیزم.معلوم چه مرد با ایمان و خوبی بوده.عزیزم روزگار گلچین هست.
مامان ....je30....
پاسخ
مرسی خانوومی...لطف میکنی...خدارفته گان شماروهم رحمت کنه
مامانی هیما
23 دی 92 12:38
تسلیت میگم عزیزم غم آخرت باشه
مامان ....je30....
پاسخ
قوربونت برم گلم
مامان رادمان جون
24 دی 92 1:14
خدا بیامرزدشون عزیزم امیدوارم غم آخرتون باشه
مامان ....je30....
پاسخ
ممنون گلم
F@eZe
24 دی 92 18:36
:|
مامانی
28 دی 92 18:22
الهی بمیرم برای نفس نفس زدنت آقاجونم . هر وقت از جلو در خونتون رد میشم و میبینم صندلیت جلو در نیستی دلم میخواد بترکه..خاله جونم منم همش به یاد خاطراتی که باهم با آقاجان داشتیم گریه میکنم ولی تورو خدا تو راه دوری خودتواذیت نکن.ض
رویامامان مرصاد
4 بهمن 92 17:29
فدات بشم عزیزم خدارحمتشون کنه ایشالله غم اخرتون باشه
مامان پارمین
5 بهمن 92 20:26
خدا بیامرزدشون.خیلی قشنگ نوشتی.روحشون شاد عزیزم.
معصومه
9 بهمن 92 18:11
سلام خاله جونم خیلی دلم واسه اقاجان تنگ شده دیشب اینقدر گریه کردم همه هم خواب بودن خیلی دلم براش تنگه خیلی وقتی من و مامان مطلبت 30 سالو خوندیم اشکمون دراومدمه رسنا جونم خیلی جیگر شده
mamane fateme
24 بهمن 92 17:46
khoda rahmat kone age doost dari tabadole link konim ye sari bama bezan
♥مامان متین جون♥
25 اسفند 92 16:47
خدارحمت کنه همه درگذشتگان رو ایشالا سال خوبی داشته باشی دخملی خیلی نازه خدانگهداره واستون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سنا پاپلی می باشد