روزهایی که گذشت
سلام عزیزم....حال این روزات عالیه...به خصوص اینکه بالاخره بعده مدتهادندونای بالاییتم دالی کردن.... خب بذارازروزایی برات بگم که بعدهاشایدشیرین ترین خاطرات مامانت باشه...ازروزی که اومدیم خونه وبایه فاجعه مواجه شدیم....یادمه 20واندی روز پیش وقت رفتن حسابی خونه رومرتب کردم ودروبستیم وراهی شدیم ...تصورمیکردم وقتی برگردیم هنوزهمونطورباشه...امانبود...حتی بدترازاون چیزی که فکرشوکنی..... متاسفانه لوله شوفاژسوراخ شدوکلی آب اومدخونه زندگیمونوبهم ریخت ....خلاصه فرداش هرطوری که بود بابایی به کمک دوستاش خونه روجمع وجورکردن...روزای سختی بود....اما هرچی که بود گذشت....روزهایی که بعدهاخاطره هایی میشن واسه روزای پیریه منوبابایی که بشینیم ومرورشون کنیم وبه...
نویسنده :
مامان ....je30....
0:37